پاسخ به برادر گرامی احمدطارق
اسدالله جعفری اسدالله جعفری

بنام خدا

یک مَمُوگُم،دو تو بُگُوی

 

بخش نخست

برادر گرامی جناب احمد طارق(فیض) سلام.

اجازه بفرمایید که بدون هیچ گونه مقدمه وبه قول شما، لفاظی وذهنیت گمراه کننده وشرک آلود ،این گفت وگوی دینی وبرادرانه را با سخنان از شما پی بگیریم .

برادر گرامی ،نوشته اید:

((محترم جعفری در چندین نقاط از نبشته شان متاسفانه (دست به ل ...) به القاب زشت و توهین گونه یاد نموده اند. اما در اخیر یک اندازه احساسات شان طغیانی شده این حرف ها را نبشته اند: درد اینها این است که نمی توانند خوکان دو پاباشند وهیچ قید وبند دینی وعنعنات افغانی پاپیچشان نباشند. باوجودیکه از بقیه افتادگی های تان به رسم اسلامیت و افغانیت میگذرم اما از جسارت غیر اخلاقی و تهمت ( آروز خوکان دوپا) که به بنده زده اید طالب معذر خواهی از جانب شما هستم و امیدوارم با تمام جسارت غیر اخلاقی، همت، شهامت و خلاقیت اسلامی هم داشته باشید.))

برادر گرامی،اول از این که این برادر خود را تذکرداده اید که از الفاظ رکیک استفاده نکنم ،از شما واین تذکر بسیار بجا وبرادرانه شما بسیار سپاس دارم واز شما تشکر می کنم.

اما نمی دانم چرا خود را ازمصادق این عبارات تند وسخیف تشخیص داده اید ؟

مرا بیاد آن داستان عامیانه انداخت که می گویند:

عیاران گرد هم جمع بودند تا آن دوزد ی راکه در میان این عیاران بود ، باز شناسند.

اما هیچ یک نمی دانستند که دوزد کیست .بنا بر این ،عقل ها را رویهم گذاشتند تا در پرتو این عقل های گرد آمده چهره شب گون دوزد را باز شناسند.

اما با گرد آوردند عقل های خویش بازهم راه به جای نبردند وابر تردید بر جمع سایه گستر بود وچشم ها بهم گره خورده ودل ها چنان پرنده ای از این شاخه به آن شاخه می پرید .

تا این که عیاری کهن سال وباتجربت وسرد وگرم روز گار دیده داستانی را پیش کش کرد وقصه آغازید وبا طنز وغزل وترانه گوش هوش از همه ربود وجمع را همی می خندانید .

تارسید به داستان یک ذوزد ی که درمیان یاران بود وچهره در نقاب داشت.

...گفت کلاه دوزد سوخته است.

دوزد بیچاره بدون درنگ کلا ازسر همی گرفت وراز سر بمهر افتابی گردید وچهره سیاه شد.

جان برادر! آن عبارات، مخاطبش عام بود وروشنفکرانی رامخاطب قرار داده بودم که با ادعای روشنفکری سیرت خوکی را بر سر می پرورانند وبنام دفاع از آزادی ،فرهنگ تبرج گرایی وروسپی خانه را، خواب می بینند.

 جان برادر! من گفته بودم نویسندگان چون ایشان وخالد حسینی....اگر شما از واژه چون ، خود را مخاطب تشخیص داده اید ،این ربطی به من ندارد این اشتباه خود شما است که از حروف ربط اینگونه برداشت دارید.

با همه ی این ،اگر خدای ناکرده ناخواسته ،جفا وتوهینی از جانب  من برشما ر فته باشد؛من به حکم انسانیت ومذهب خودم از شما معذرت می خواهم وبار دیگر تأکید دارم که منظور من همان نویسندگانی بود که ارزش های دینی وملی را مستمسکی برای احقاق خواسته های شیطا نی خود قرار می دهند.

   ولی از شما برادر گرامی هم می خواهم که به حکم انسانیت واخلاق از ملت بزرگ وشهید داده افغانستان معذرت بخواهید وخود را حق مطلق وپیغمبر همه دان ندانید.

لطفا بار دیگر به این فراز از نوشته ی خود خوب دقت کنید وخود کلاه خود را قاضی قرار دهید:

((یکی از وجه های مشترک بین همه مردم افغانستان که دیده میشود آن دو و دشنام زندن می باشد و احساسات خود را با این گندگی های کلامی اظهار کردن. بنا ما هم یکی از میراثهای که از جامعه و بزرگان به ارث برده ایم  متاسفانه همین شطحیاتگویی و دشنام دهی به دیگران میباشد))

جان برادر!!آیا همه مردم افغانستان انسان های بد دهن وفحاش هستند؟که شما این تندی بعضی از افراد این جامعه (با این که در هر جامعه ی اینگونه انسان ها وجود دارد) راچنان قاعده کلی بر همه ی جامعه تسری می دهید وآن را روح مشترک جامعه مسلمان افغانستان می نامید وحتی بددهانی ...را نتیجه این روح جمعی می دانید.

شما باید از ملت مسلم افغانستان که برای دفاع از ارزش های والای دینی وملی خود میلیون ها شهید داده اند وارزش های والای شهید ان راه خدا را گرامی می دارند وبرای رضایت خدا ورسول خدا، آل رسول را تکریم می کنند،معذرت خواهی کنید واین عینکی انحصار گرایی دینی ومطلق اندیشی ودگم باورانه وحق محور را از چشم مبارک بردارید وامت اسلامی رابا عینک خود محور انحصار گرایانه به نظاره ننیشینید.

در نوشته قبلی خود تمام ملت غیور افغانستان را خرافه پرست وبدعت گذار نامیدید ودر این نوشته خود این ملت را ....آیا این گونه دگم اندیشی وانحصار گرایی حق واید ئولوژی اندیشی بی برهان وعقل ستیز وبرهان سوز، چه علتی جز خود را حق مطلق دانستن ودیگران بر باطل بودن ،دارد؟

چنانکه دوست دیگر شما برادر عزیز، در سایت خاوران در دفاع از شما مرا مشرک وگمراه می خوانند  واین توهین های شما را بر ملت ، دعوت به توحید خالص از نوع وهابی گری می نامند .

آیا این گونه انحصار گرایی دینی علتش جز همان خودرا حق مطلق دانستن چیزی دیگر است؟

شما از طرفی ملت ما را به توحید خالص برگرفته از قرآن وسنت، دعوت می کنید ولی مرجع این دورا همان عقل خود بنیاد بریده از برهان خود می دانید.

اینجا پرسشی را پیش کش می کنم تا حقیقت روشن شود ودگم اندیشی وانحصار گرایی دینی شفاف وروشن گردد:

شما بنابر قرائت اشعری گری وهابی مأبی،عقل وبرهان را بی اعتبار می دانید وتوحید خالص راهمان توحیدی می دانید که در قرآن وسنت رسول خدا است.

اما پرسش اساسی این است:

ظاهر قرآن وسنت صامت هستند واین ظاهر صامت را باید تبیین وتفسیر کرد.

حال این کسی که این ظاهر صامت را تفسیر می کند که باید باشد؟

شاید بگویید ،خدا ورسول،اما می بینید که نه خدا در زمین می آید ونه رسول در میان ما است.

پس قرآن وسنت رسول خدا مفسر ومبیینی می خواهد تا این قرآن وسنت را بر امت تبیین کنند وظاهر را به باطن ارجاع دهد.

قبل از این که به مشخصات وویژگی های مفسران وتبیین گران قرآن وسنت بپردازیم،اجازه فرمایید که بعض از جملات شما رابیاوریم وپاسخ آن رادر این بخش نخست ارایه کنیم ودر بخش های بعدی به دیگر پرسش های شما برادر گرامی بپردازیم انشاءالله.

((قبل از آنکه بر نقد و یا پا فشاری بر خرافات از جانب محترم جعفری بپردازم جا دارد چند نقطه را مقدمه وار خدمت نقاد محترم عرض بدارم.))

برادر عزیز:

من بابرهان ودلیل عرض کردم که عزاداری امام حسین بدعت نیست ،ولی شما برادر عزیز همچنان بر طبل خرافات می کوبید بدون آن که بر این ادعای خود دلیل وبرهان ارایه کنید ویا منظور خود از بدعت را روشن کنید واز بدعت تعریفی روشن بدست بدهید،فقط سر بی صاحب می تراشید وهمان بهتان های مذهب ساخته انگلیسی میستر هامفر ومحمد ابن عبدالوهاب (مذهب وهابیت)را برشیعه وحتی بر همه ی امت مسلم تکرار می کنید.

جان برادر اولین شرط نقد اندیشه دیگران صداقت در بیان اندیشه طرف ودرست فهمیدن آن است.

اجازه بفرمایید که ابتدا تعریفی از بدعت را تقدیم دارم ودر ادامه نمونه های از عقاید برادران اهل سنت را راجع به عزاداری امام حسین به این ملت بزرگ وشریف  پیش کش کنیم.

  بدعت داراي دو معناي لغوي و اصطلاحي است

 تعریف بدعت:

معناي لغوي

و البِدْعةُ: الحَدَث و ما ابْتُدِعَ من الدِّينِ بعد الإِكمال.

ابن السكيت: البِدْعةُ كلُّ مُحْدَثةٍ.

و في حديث عمر، رضي الله عنه، في قِيام رمضانَ: نِعْمتِ البِدْعةُ هذه. ابن الأَثير: البِدْعةُ بدْعتان: بدعةُ هُدى، و بدْعة ضلال، فما كان في خلاف ما أَمر الله به و رسوله، صلى الله عليه و سلم، فهو في حَيِزّ الذّمِّ و الإِنكار، و ما كان واقعاً تحت عُموم ما ندَب اللهُ إِليه و حَضّ عليه أَو رسولُه فهو في حيِّز المدح، و ما لم يكن له مِثال موجود كنَوْع من الجُود و السّخاء و فِعْل المعروف فهو من الأَفعال المحمودة، و لا يجوز أَن يكون ذلك في خلاف ما ورد الشرع به لأَن النبي، صلى الله عليه و سلم، قد جعل له في ذلك ثواباً فقال: مَن سنّ سُنّة حسَنة كان له أَجرُها و أَجرُ مَن عَمِلَ بها، و قال في ضدّه: مَن سنّ سُنّة سَيئة كان عليه وِزْرها و وِزْر مَن عَمِلَ بها، ))لسان العرب،کتاب العین،النهایه،مجمع البحرین))

بدعت هرچیز نووجدید وآنچه که در دینی که کامل است افزده شود بدعت نامیده می شود.

ابن سکیت گفته است :هرچیز نو ظهوری بدعت است.

در حدیث عمر رضی الله عنه،نیز بدعت به چیز نوظهور معنا شده است واز این حدیث عمر رضی الله عنه بدست می آید که بعضی از بدعت ها بدعت حسن است ودر حدیث رسول خدا ملاحظه کردید که سنت ها هم نوعا بدعت است اما به دو نوع حسن ومذموم تقسیم می گردد.

 

پس معناي لغوي آن ايجاد هر امر جديد و بي سابقه است .

اگر ما معنای لغوی بدعت را در دین ودین ورزی تسری بدهیم ،دین می شود  مجموعه ای از دستورات خشک ودکم،وهر گونه نوآوری در زندگی را با دین ورزی مغایر خواهیم یافت  ودر یک کلمه این که:

در این صورت، در، بر روی تمام دست آورد های عقل بست وفاتحه تمدن ودست آورد های تمدن را خواند وبا تمدن وزندگی در سایه عقل  خدا حافظی کرد.

در حالی که  دین آمده است که به انسان، زیبا ونیکو زندگی کردن را بیاموزد تاانسان در سایه دین ودین ورزی در دوجهان سعادتمند گردد.

معناي اصطلاحي :

 در معني اصطلاحي به معناي افزودن مسأله وحکمي جديد و بي سابقه به دين است مانند حلال کردن حرامي و يا حرام کردن حلالي .

(بِدْعَت‏- (اصطلاح كلامى) بدعت در لغت امر مخترع را گويند «بَدِيعُ- السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»، يعنى موجد آسمان و زمين بدون مثال و مثل و در فقه آنچه حادث شود در دين و مخالف كتاب يا سنت يا اجماع باشد بدعت است و اگر خيرات باشد بدعت محموده است (از كشاف ج 1 ص 147) شافعى بدعت را دو قسم كرده است حسنه و سيئة، بدعت‏هاى حسنه را روا داند لكن شيعه اثنا عشريه همه نوع بدعت را حرام دانند و رواياتى آرند مانند «كل بدعة ضلالة فى النار» و «اذا رأيتم اهل البدع و الريب من بعدى فاظهروا- البراءة منهم» و «اذا ظهرت البدع فى امتى فليظهر العالم علمه» و بالجمله بدعت ادخال چيزى است در دين كه از دين نباشد (از عوائد الايام ص 110- قواعد شهيد ص  256((فرهنگ معارف اسلامى -: سيد جعفر سجادى‏ - انتشارات دانشگاه تهران ج‏1 ص : 393   ))

هرگاه فعل و امر جديدي که جزء دين بودن آن ثابت نشده سبب وهن و تضعيف دين شود ، به يقين انجام آن فعل حرام بوده و بايد از انجام آن پرهيز شود

بطور کلي اگر شخصي عملي را که دليلي بر وجوب يا استحباب آن ندارد به اعتقاد اينکه آن عمل واجب يا مستحب است انجام دهد به يقين ، انجام آن فعل با اين نيت حرام مي باشد .

 امام خميني ( ره ) در اين مورد مي نويسد : " تشريع ، يعني به دين وارد کردن چيزي که از دين نيست . اين مساوي با بدعت است . " (انوار الهدايه ، امام خميني ج 1 ، ص 225

در این تلقی از بدعت است که ما می توانیم هم دین دار باشیم وهم نوآوری در قرائت دین داشته باشیم .هم دین ورزی کنیم وهم تمدن بیافرینیم وعقل خود را جوهر وجلا دهیم.

بدعت در دين امر نکوهيده اي است که به هر نام و هدفي که باشد جز خسران و ضربه بر اصل دين حاصل ديگري ندارد . غالباً آنهايي که اقدام به بدعت گذاري در دين مي کنند ، کساني هستند که از راههاي معقول نتوانسته اند جايگاه مناسبي در بين دينداران براي خود پيدا کنند و يا افراد جاهل و غافلي هستند که به گمان خود از اين راه مي توانند خدمتي به دين کنند. اين دسته مصداق بارز افرادي هستند که امام صادق ( ع ) در حديثي آنها را چنين معرفي مي کنند : " دو نفر کمر مرا شکستند ؛ عالم پرده در نابکار و جاهل ناداني که فقط به ظاهر دستورات ديني توجه مي کنند ."( ميزان الحکمه ، ج 8 ، ص 4003)

پيامبر اسلام ( ص ) فرمودند : " بدترين کارها آنست که نوپديد و بي سابقه باشد . بدانيد هر بدعتي گمراهي است و هر گمراهي فرجامش آتش است . " (امالي شيخ مفيد ، ص 188 ، اصول کافي ج 1 ، ص 57)

حضرت اميرالمومنين(عليه السلام) نيز در نکوهش بدعت چنين مي فرمايند: " هيچ بدعتي نهاده نشده مگر آنکه بدان سبب سنتي ترک شد . از بدعت ها بپرهيزيد و راه روشن را در پيش گيريد . بهترين کارها آن است که پيشينه داشته باشد و بدترين آنها آن است که نو پديد و بي سابقه باشد . " (ميزان الحکمه ، ج 1 ، ص 453)

با همین تلقی از بدعت است که علمای ما شیعیان، عمل مثل قمه زنی را حرام وبد عت می شمارد چنان که شهید مطهری می نویسد:

قمه زني و بلند کردن طبل و شيپور از ارتدوکسهاي قفقاز به ايران سرايت کردو چون روحيه مردم براي پذيرفتن آنهاآمادگي داشت همچون برق در همه جا دويد . "( جاذبه و دافعه علي ( ع ) ، ص 154) جالبتر آنکه طبق گفته شهيد مطهري تيغ زني ، زنجير زني ، حمل صليب (= حمل علم ) ، زدن طبل و شيپور و ... حتي هم اکنون نيز به همين شکل در لورد lourdes) )ساليانه در سالروز شهادت مسيح ! برگزار ميشود .
درحالي که قمه زني هيچ ميانه اي با دين ندارد . علامه سيد محسن امين ( ره ) در اين رابطه مي نويسد : " بزرگترين گناهها اين است که انسان بدعت ها را به جاي مستحب گرفته و يا امور مستحبي را بدعت وانمود کند امور نهي شده ، که در عزاداريها فراوان اتفاق مي افتد ، از قرار زير است : 1)- کذب و دروغ گفتن . 2)- آزار نفس و اذيت کردن بدن ، که همان قمه زدن و ... حرام بودن اين امور ، عملاً و فعلاً ثابت است . 3)- جيغ زدن و فريادهاي بلند زنان ، که علاوه بر زشت بودن آن ، اصلاً گناه و معصيت است . 4)- داد و فرياد و نعره هاي وحشيانه با صداهاي نکره . 5)- غير از اينها آنچه به نام دين در اينگونه مجالس ، موجب آبروريزي و هتک حرمت فوق العاده دين ميشود و حد مرزي نيز نمي توان بر آن شمرد . " (التنزيه ، ص 13

آری برادر این چنین  است که ما هنوز مظلوم هستیم ومای که انسان با بد عت وانحراف وخرافات مبارزه می کنیم باز ما را برادران هم دین وهمشهری وهموطن مشرک می خوانند وبرادر عزیز ما جناب احمد طارق این برادر هموطن خود  را مقر بر خرافه گرایی می خواند.

پس حق دارم اگر چنین سوگمندانه راز دل بگویم:

هنوز هم نداي مظلومانه هل من ناصرينصرني حسين بن علي(عليه السلام) طنين انداز است و حسين(عليه السلام)، به دنبال حاکميت دين در تمام عرصه هاي حيات بشري است. هنوز هم در يک سو اسلام ناب محمدي است و در ديگر سو اسلام آمريکايي و اموي. در فضاي مبارک محرم، بهترين فرصت براي ماست که بيانديشيم و اهداف نهضت حسيني را در زمانه خود پي گيريم و با تحريفات و بدعت ها و کجي ها مبارزه کنيم و اسلام اصيل را به نسل خود معرفي کنيم که پر از جذابيت و معنويت و عقلانيت است. امروز هم خط نفاق و مشرکان و کفار به دنبال نابودي خط ولايت و به مسلخ کشيدن دوباره نائبان امام غائب(عليه السلام) هستند. در اين نبرد هميشگي تاريخ، از سويي علويون حسيني هستند که واجد چنين ويژگي هايي هستند:- گوش به فرمان ولي حکومت حق هستند ودرغياب ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه)، تابع نائبان برحقش(فقها) هستند نه طاغوت ها ومنافقان. - در هر شرايطي به دنبال رضاي خداوندگار خويشند، نه تابع جو اجتماعي و حرف مردم و خوشامد ديگران.- با تامل در طريق باطل و دشمن شناسي، مواظب اعمال و رفتار خود هستند. - از ظالم نمي هراسند و محافظه کار و سازشکار و فرصت طلب و فريبکار نيستند.- اهل گناه و کبر و غرور و خودنمايي و شهوت و شهرت و قدرت و... نيستند.- دينداري آنها تقليدي و جاهلانه و خرافي نيست؛ بلکه عاقلانه و با معرفت و مدبرانه است.... و در ديگرسو اسلام آمريکايي و اموي است که ممزوج با خرافات و جهل و فريبکاري و استحمار توده ها، در پي منافع مادي خود مي رود. آنان که در مسير ولايت الهي و مراجع دين و شريعت شيعي نيستند، حتي با عزاداري هاي ممزوج با سنن جعلي و تقليدي خود، بهانه به دست مريضان و دشمنان اسلام مي دهند. بدعت ساختگي قمه زني، باعث شده است که دشمنان اسلام در سايت ها و نشريات خود، حيوانات را برتر از مادران شيعه اي بدانند که بر سر بچه هاي خود قمه و تيغ مي کشند!(دروبلاگ عاشورا به طورمفصل اصل انگليسي و عربي و ترجمه و نقد برخي از اين تبليغات ضدشيعي موجود است.) دشمنان اسلام با انداختن عکس هايي از جاهلان قمه زن و تيغ زن، کل شيعيان را تشنگان خون (blood thirsty) مي نامند! آنان با تمسک به عکس اندکي از شيعيان غافل، به همه آنها لقب بي تمدن و وحشي و عقب افتاده و تروريست و خشن و بي منطق و مرده پرست مي دهند! به راستي اگر عزاداري هاي ما مملو از مجالس سخنراني و عزاداري هاي عاقلانه و به دور از بدعت هاي جعلي و خرافي بود، باز هم دشمنان، اينچنين بهانه اي، براي سرکوب کردن تبليغاتي شيعه و اسلام و خدا و پيامبرش داشتند؟ به راستي که چه زيبا فرمود امام ما که :«اي شيعيان! براي ما زينت و مايه سرافرازي باشيد نه مايه ننگ ما!» و چه نيکو فرمود آن مرجع تقليد دورانديش که: «شيعيان بايد با مراسم عزاداري، کاري زينبي کنند؛ يعني با منطق اسلام توام باشد و از هرگونه حرکتي که اين دين مقدس را بي منطق قلمداد نمايد، منزه باشد و عزاداران محترم و متعهد به جاي اينكه قمه را برفرق خود بكوبند در فكر آن باشند که قمه را بر سر دشمنان اسلام بكوبند. دشمناني كه اراضي آنان را اشغال و در فكر تضعيف آنان مي باشند و منابع آنان را غارت و بالاخره هر روزي با ترفند جديدي حيات اسلامي آنان را به مخاطره مي اندازند

بجامی دانم که متن فتاوا و دستخط بعضی ازعلمای بزرگوار شیعه را در مبارزه با این بدعت های عزاداری را تقدیم دارم:

یکی از فتاوای آیه الله العظمی امام خمینی دامت برکاته در حرمت قمه زنی

حضرت امام خميني(ره): در شرايط و اوضاع كنوني از قمه زدن خودداري شود و عزاداري و سينه زدن مانعي ندارد

منبع: استفتاءات امام، ج 3، سؤالات متفرقه، س 37

فتوای آيه الله سیدابوالحسن غروي اصفهاني معروف به کمپاني درباره حرمت قمه زنی

-آيه الله غروي اصفهاني معروف به کمپاني: در گذشته چون در ديد برخى‏غير مسلمانان تاثير سوء داشت،برخى علما به حرمت زنجير زدن و قمه زدن و خون ازسر و پشت‏خويش جارى کردن فتوا دادند.در مقابل آنان نيز علماى ديگرى در پاسخ به‏استفتاهاى مردم، حکم به جواز دادند.اين مساله،بارها در گذشته منشا کشمکشهاى‏مذهبى گشته است.از جمله آية الله سيد ابو الحسن اصفهانى فتوا به حرمت داد و سيدمحسن امين از او انتقاد کرد و اين مساله به مطبوعات و مجلات آن روزگار کشيده شد واز آن پس بازار استفتاء و افتاء داغ شد و مجموعه‏هايى نيز که حاوى اين نظرات فقهى بود،منتشر گرديد.نظير آن سبت‏به قمه زنى هم در تاريخ معاصر وجود دارد.
متن يکی از فتاوای ايشان: "ان استعمال السيوف و السلاسل و الطبول و الابواق و مايجري اليوم امثاله في مواكب الغرا بيوم عاشوراانما هو محرم و هو غيرشرعي." یعنی :"به کار بردن شمشیرها (قمهزنی) و زنجیرها و طبل ها و بوق ها و کارهایی مانند این امور که امروزه در دسته های عزاداری و در روز عاشورا معمول است همه حرام و غیر شرعی است." اين فتوا نيز موجب اختلافات و سر و صداي شديدي شد و برخي از وعاظ در سخنراني هاي خود آيت الله اصفهاني را به سختي مورد انتقاد و حتي اهانت قرار دادند. ولي وي هرگز حاضر نشد از فتوا و عقيده خود دست بردارد و خوشايند جاهلان و بي خردان سخن بگويد.
منبع:موسوعة العتبات المقدسه،ج8،ص378(پاورقى) با نقل:فرهنگ عاشورا صفحه198 جوادمحدثى.
منبع فتوای ايشان: دايره المعارف تشيع ج
۲ ص ۵۳۱. و همچنين اعيان الشيعه ج۱۰ ص ۳۷۸. و همچنين تاريخ سياسی عراق معاصر نوشته استاد حسين شبر ج۲ ص ۳۴۰

 

متن كامل استفتا و پاسخ حضرت آيت‌الله العظمي بهجت  بدين شرح است:
«محضر مبارك مرجع بزرگوار، حضرت آيت‌الله العظمي بهجت(دام ظله العالي)
سلام عليكم؛
به استحضار مبارك مي‌رساند، مدتي است يك لوح فشرده (سي دي) با عنوان «حقيقت مظلوم» در ارتباط با فتواي مرحوم اصفهاني به وجوب قمه‌زني، تكثير و توزيع گرديده و در آن با نقل قول و انتساب مطلبي به جنابعالي در راستاي تقدس خون قمه‌زنان و وصيت حضرت‌عالي براي همراهي در كفن و قبر خود بهره‌برداري نموده و در اين مطلب استناد به حضرت‌عالي نموده‌اند، مستدعي است در جهت تنوير افكار مقلدين حضرت‌عالي نسبت به صحت و سقم مطلب مزبور اعلام نظر نماييد. باتشكر، جمعي از مقلدين حضرت‌عالي، تهران، مسجد امام موسي‌بن جعفر(ع)
پاسخ:
 باسمه تعالي
آن چه بنده نقل كرده‌ام، مخالفت مرحوم استاد آقا سيد ابوالحسن اصفهاني (رحمت الله عليه) با عمليت قمه و آن كه تا آخر هم مخالف ماندند و هيچ اجازه ندادند.
اما بنده چنين لباس خون آلودي ندارم و چنان وصيتي هم نكرده‌ام»
گفتني است، در دوران كنوني با توجه به تبليغات گسترده عليه مكتب شيعه، مراجع و بزرگان با قمه‌زني و كارهايي از اين دست كه موجب وهن دين و مكتب اهل‌بيت (ع) است به شدت مخالفند و آن را نوعي بدعت مي‌دانند. در همين راستا اداره ارشاد قم با انتشار كتابي با عنوان دست پنهان، تاريخچه قمه‌زني و ديدگاه‌هاي مراجع و بزرگان دين را نسبت به اين عمل انحرافي گردآوري كرده‌ است.
شايان ذکر است، متن کامل کتاب دست پنهان در بخش گزارش هاي خبرگزاري رسا به نشاني http://www.rasanews.com/Negaresh_site/FullStory/?Id=26053 در دسترس علاقه مندان است.

 

http://www.rasanews.com/Negaresh_site/FullStory/?Id=26069

 

سخنان شهيد آيه الله سيد محمد باقر حکيم در ردّ بدعت هاي عزاداري و قمه زني:

از آنجا که هدف ما بازگشت به اهلبيت، عليهم السلام، است؛ و آن بزرگواران آگاه ترين افراد بر شريعت اسلام و بر آنچه در خانه رسول رخ داده و مي دهد و مسائل مربوط به آن مي باشند، با اين حال چيزي از آنها به دست ما نرسيده که بتواند ربطي به اين امور منفي که هم اکنون در عزاداري ها صورت مي گيرد داشته باشد. بگونه اي که نه در زمان ائمه اطهار، عليهم السلام، و نه در بعد از آن مردم با اين امور منفي آشنائي نداشتند و اين شيوه هاي عزاداري در زمان هاي معاصر ايجاد و رواج يافته اند. و اگر چيزي از اين امور مي توانست در خدمت به اهداف نهضت حسيني مفيد و سودمند واقع شود حتماً اهل بيت، عليهم السلام، اولين کساني بودند که به آن سفارش مي نمودند. و يا حداقل بايد اهل بيت، عليهم السلام، در اين مورد حرفي مي زدند و يا اينکه تشويق و حمايتي از اين امور مي نمودند؛ در حالي که مي بينيم آن بزرگواران حتي در احاديث ضعيفشان نيز هيچ گونه اشاره اي به اين امر نکرده اند. اين در حالي است که اهلبيت مثلاً هنگامي که در موضوع زيارت امام حسين (ع)، از زيارت پياده آن حضرت و مشکلات و سختي هاي راه آن سخن مي گويند به بيان هر اجري که زائر در هر قدمش کسب مي کند پرداخته و ريزترين امور را متذکر مي شوند. پس مي بينيم که چگونه اين بزرگواران از اين مسائل کوچک سخن گفته اند اما هيچ اشاره اي به اين اشکال عزاداري ننموده اند. همچنين مي توان در تأکيد اين موضوع به صورتي واضح به سيره علماي بزرگ در طول تاريخ از زمان ائمه تاکنون اشاره نمود؛ بگونه اي که مي بينيم علماي اعلام با اينکه تنها در پي عمل به واجبات شرعيه نبوده، بلکه به مستحبات و سفارشات رسيده از جانب شرع که وسيله قرب به خداوند متعال مي باشند نيز اهميت خاصي مي دادند و خويش اولين کساني بودند که به آنها عمل مي نمودند، با اين حال در تمام طول تاريخ و حتي تاريخ معاصر شاهد نبوده ايم که يکي از مراجع تقليد و يا يکي از علماي معروف مثلاً اين گونه اعمال منفي را انجام داده باشند. در صورتي که اگر اين اعمال از مقربات الهي بود اين علماء اولين کساني بودند که قيام به آن مي نمودند.
از طرفي نيز روشن است که در شريعت اسلام، تمام مردم مخاطب احکام شرعي مي باشند و وجهي وجود ندارد که بگوئيم احکامي نزد ما وجود دارد که مخاطب آن مثلاً فقط علماء هستند و يا اينکه احکامي باشند که مخاطب آن فرد جاهل بوده باشد؛ بگونه اي که بعضي از احکام مخصوص علماء و بعضي مخصوص جهلاء باشد يا مثلاً اين حکم مخصوص فرد آبرومند و اين حکم مخصوص فرد فرومايه باشد و... پس بايد گفت که همه احکام شرعي مشترک بين مسلمانان مي باشند؛ چه واجب و چه مستحب. پس اگر عمل مورد نظر ما نيز مستحب باشد براي همه مردم مستحب است چه آنها عالم باشند و چه عامي. با اين حال شاهد نبوده ايم که هيچ يک از علماء در طول تاريخ اقدام به اين عمل کنند که اين بدان معناست که آنها اين اعمال را مستحب و مقرب کننده نزد خداوند نمي دانسته اند و بنده شخصاً هيچ عالمي را تاکنون نمي شناسم که اصرار بر انجام اين صورت هاي عزاداري داشته باشد و شاهد نبوده ام که مثلاً عالمي قمه بزند. پس اگر عالمي وجود دارد که بر انجام شدن اين گونه اعمال اصرار دارد و آن را مستحب مي داند پس اعتقاد دارم که او بايد خود اولين کسي باشد که قمه مي زند و آن را نيز هميشه ادامه دهد تا مردم نيز بر او اقتدا نمايند. و من خويش شاهد اين حقيقت بودم که مرجع کبير آيت الله العظمي سيد محسن حکيم (رض) دائماً مي فرمودند:« همانا قضيه قمه زني، اندوه و غصه اي در گلوي ماست» پس ايشان با اين ديد به قمه زني نگاه مي نمودند، ولي در جواب سوالات نيز مي نوشتند: اگر قمه زني باعث ضرر به بدن يا هتک حرمت به مذهب اهلبيت و شيعيان گردد، حرام است.
منبع: شعائر الحسينيه بين الوعي والخرافه، ص119-127

 

حضرت آيت الله جوادي آملي: چيزي كه مايه وهن اسلام و پايه هتك حرمت عزاداري است جايز نيست، انتظار مي رود از قمه زني و مانند آن پرهيز شود. منبع: متن دستخط و متن عربي اين فتوا در کتاب قمه زني سنت يا بدعت، نوشته مهدي مسائلي، چاپ گلبن اصفهان، ص۱۸۰موجود است.
حضرت آيه الله سيد محمود شاهرودي: بسمه تعالي بدون شک برپايي مراسم عزاداري و سوگواري نسبت به ائمه و اهل بيت عصمت و طهارت، عليمه السلام خصوصا در مصيبت جانسوز حضرت ابي عبدالله الحسين عليه السلام، امري مهم و بلکه يکي از فرائض و واجبات کفايي است؛ ليکن در کيفيت برگزاري مراسم و شيوه هاي آن بايستي سه شرط را مد نظر قرار داد:
1-آنکه موجب ضرربه شخص برگزار کننده وديگران نشود واين شرط راهر مکلفي مي تواند تشخيص دهد.
2-آنکه موجب وهن دين و مکتب تشيع و يا جامعه اسلامي و يا نظام مقدس جمهوري اسلامي نباشد؛ زيرا که وهن هر يک از آنها از اعظم محرمات و کبائر است و تشخيص اين امر از اختيارات ولي امر مسلمين است، بدان معني که اگر در شرايط خاصي ولي امر مسلمين چنين تشخيص بدهد که شيوه بخصوص بر خلاف مصلحت جامعه اسلامي ويا موجب وهن و ضربه زدن به دين و يا نظام مقدس جمهوري اسلامي است و بر اساس آن از برگزاري آن منع نمايد، تبعيت از ايشان بر همگان واجب است و در اين رابطه آحاد مکلفين نمي توانند از نظر شخصي خود تبعيت کنند.
3-آنکه متناسب با روح اسلام و ارزش هاي متعالي مکتب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام باشد وبا احکام و تعاليم حقه انان منافات نداشته باشد. قم، محرم الحرام 1415 منبع: اصل دستخط اين فتوا درکتاب قمه زني سنت يا بدعت، نوشته مهدي مسائلي،چاپ گلبن اصفهان،ص180 و 181موجود است.

ترجمه بيانيه علماي شيعه عربستان در پرهيز از قمه زني


بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين والصلاه والسلام علي خاتم المرسلين نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين
شيخ صدوق در کتاب عيون اخبار الرضا عليه السلام روايت نموده است از عبدالسلام بن صالح هروي که مي گويد: شنيدم از امام رضا عليه السلام که مي فرمودند:« رحمت خدا بر آن بنده اي که امر ما را زنده کند.» عرض کردم: چگونه امر شما زنده مي شود؟ آن حضرت فرمودند:« به اينکه علوم ما را بياموزد و به ديگران بياموزايد، زيرا اگر مردم محاسن سخنان ما را بدانند بي گمان از ما تبعيت مي کنند.»
خدمت تمامي برادران عزيزمان فرا رسيدن اربعين حضرت سيد الشهداء عليه السلام و باقي مناسبات ديني را تسليت عرض مي نمائيم. و از همه دوستان مي خواهيم تا با حضور خويش در مجالس عزاداري ذکر اهلبيت را زنده نمايند. مجالسي که در حقيقت مدارسي تربيتي براي روشن نمودن مبادي دين، اخلاق و سيره رسول خدا، صلي الله عليه و آله، و ائمه هدات، عليهم السلام، مي باشند و همچنين تمامي برادران را به مشارکت در مراسمات عزاداري دعوت مي نمائيم زيرا که اين مراسمات موجب پي ريزي و منسجم شدن ولايت اهل بيت عليهم السلام، در نفوس فرزندان و جوانان ما مي گردد.
و به همان اندازه همه مؤمنين را به دوري و پرهيز نمودن از انجام اعمالي همچون قمه زني که موجب آبروريزي و زشت شدن چهره تابناک شعائر حسيني مي گردد توصيه مي نمائيم؛ خصوصاً در کشور ما که همه ديدگان مترصند تا بر چگونگي مذهب اهلبيت و اعمال کساني که پيرو آنند اطلاع يابند. پس از اين جهت بر همه ما واجب است صورت روشن و زلالي از روش و سيره اهلبيت را معرفي نمائيم، و شکي نيست که انجام عملي همچون قمه زني نه تنها ما را بر اين هدف ياري نخواهد نمود بلکه ما را از اين امر باز داشته و خود وسيله اي براي متعصبين خواهد بود تا مذهب ما را زشت جلوه نموده و ديگران را از آن دور نمايند. به همين جهت مجدداً دوري گزيدن تمامي مؤمنين را اين گونه اعمال تأکيد مي نمائيم و آنها بر هوشياري و عنايت داشتن به اثرات منفي اين گونه اعمال در پيرامونشان و مخصوصاً در سرزمين ما، وا مي داريم و از خداوند متعال ثبات بر دين و ولاء محمد و آل طاهرينش، صلي الله عليه و آله، را طلب نموده و از او مي خواهيم تا سرزمين ما و تمامي مسلمين از خطرها و فتنه ها حفظ نمايد. والحمد الله رب العالمين. 19 صفر 1417 هجري قمري
امضاء کنندگان بيانيه:
1. سيد علي سيد ناصر سلمان- از شهر دمام.
2. شيخ محمد علي عمري- از شهر مدينه منوره.
3. شيخ حسن موسي صفار- از شهر قطيف.
4. شيخ حسن محمد نمر- از شهر دمام.
5. شيخ عبدالکريم کاظم حبيل- از شهر تاروت.
6. شيخ حسين صالح عايش- از شهر أحساء.
7. سيد هاشم شخص- از شهر أحساء.
8. شيخ عبدالله أحمد يوسف- از شهر قطيف.
9. شيخ فهد إبراهيم أبوالعصاري- از شهر مدينه منوره.
متن عربي و تصوير اصل اين بيانيه، در اين منبع موجود است: قمه زني، سنت يا بدعت، مهدي مسائلي، نشر گلبن، چاپ اول، 1385، اصفهان. ص141-

پس می بینید که شیعه به همان میزان که شما از بدعت وخرافه، تبری می جوید ،تبری می جوید.

منتها شیعه نوآوری در قرائت دین ودین داری ودین ورزی را بدعت نمی داند وبر اساس باور خویش دین را راه ورسم زندگی متعالی می داند ولذا ایده ی اجتهاد را دارد تا دین را درمتن زمان قرائت کند تا با دین داری بتواند از عقل وتمدن بهتر ونیکوتر استفاده کند ونه این که خدای ناکرده بنام دین ودین ورزی باهمه ی دست آورد های عقلی وتمدن عقل بشری ،درستیز باشد

با این توضیح کوتاه وگویا ،ما عزاداری برای امام حسین را بدعت وخرافه نمی دانیم ودر این سنت نیکو برادران اهل سنت هم باما همدل وهم عقیده است که من نمونه های از آن را می آورم:

«موضع اهل سنت در خصوص شهادت امام حسین رض »

ابن تیمیه عقیده‌ی اهل‌سنت را درباره‌ی شهادت امام حسین رض  خلاصه کرده و می‌نویسد: «خداوند امام حسین را با شهادت اکرام نمود و قاتلان و دستیاران و کسانی که به کشتنش راضی بودند را خوار و ذلیل گردانید. واز شهیدان پیش از خود الگوی نیکویی دارد؛ چراکه او و برادرش حسن رض ، سرداران جوانان بهشتند. آن دو در زمان عزت و قدرت اسلام و مسلمانان بزرگ شدند و زندگی کردند لذا هجرت و جهاد نکردند و از اذیت و آزار مشرکین مصون بودند؛ بنابراین خداوند آن دو را با شهادت اکرام نمود، تا کرامت و بزرگواریشان کامل شود و درجه و مقامشان رفیع باشد و شهادت حسین رض  مصیبت بزرگی است.و خداوند به ما دستور داده که در هنگام مصیبت «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» بگوییم و می‌فرماید:[وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ* الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا للهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ* أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِکَ هُمُ المُهْتَدُونَ]( بقره: 155 -156-157)  : (صابران را بشارت بده. آنانی که هرگاه مصیبتی به آنان برسد، گفته‌اند: ما از خداییم و به خدا باز می‌گردیم. بر آنان درود و رحمتی از جانب خداوند است و آنان هدایت یافته گانند). ( مجموع الفتاوی-imamaboohanifeh.blogsky.com/1387/08/04/post-211/

سینه زدن در سوگ امام حسین
از برخى روایات شیعه و سنّى استفاده مى‏شود که سینه
زدن در سوگ امام حسین گر چه موجب قرمز شدن سینه شود، اشکالى نداشته، بلکه امرى راجح است.

ب - روایات اهل سنت
اهل سنّت نیز روایاتى را نقل کرده‏اند که دلالت
بر رجحان سینه‏زنى در سوگ اولیاى الهى خصوصاً سالار شهیدان امام حسین دارد. اینک به برخى از آن‏ها اشاره مى‏کنیم:
1 -  -
از جمله ادله عدم حرمت بر سینه و صورت زدن در
سوگ انبیا و اوصیا و فرزندان انبیا، خصوصاً کسانى که بر روى زمین هیچ کس مثل آنان نبوده است، روایتى است که احمد حنبل و دیگران به سند صحیح از عایشه نقل کرده‏اند که گفت: «... رسول خدا قبض روح شد[...]470، آنگاه سر او را بر بالشتى قرار دادم. در این هنگام من با زنان برخواسته و به خود زده و من به صورت خود مى‏زدم.. محمّد سلیم اسد درباره سند این حدیث مى‏گوید: «این سند صحیح است».

2سبط بن جوزى مى‏گوید: «چون حسین کشته
شد، ابن عباس مرتّب بر او مى‏گریست تا این که چشمانش کور شد».
7 -
جرجى زیدان
مى‏گوید: «شکى نیست که ابن زیاد با کشتن حسین جرم بزرگى را مرتکب شد که فجیع‏تر از آن در تاریخ عالم واقع نشده است. و لذا باکى نیست بر شیعه که به جهت کشته شدن حسین اظهار ظلم کرده، بر او در هر سال بگرید، و گریبان چاک دهد، و با اظهار تأسّف بر او به سینه‏هاى خود زند؛ زیرا او مظلومانه کشته شد». http://www.iranclubs.org/forums

بخش دوم این نوشته پاسخی خواهد به این فراز های از نوشته برادر عزیز ما احمد طارق:

·  پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم میفرمایند که دین نصیحت است..  

·  میزان و معیار نقد دو و دشنام زدن و یا مخالفت نیست بلکه شیوه اسلام عزیز نقد اندیشه، با اندیشه می باشد. همچنان نقد خیال پردازی ، تعابیر غلط  و اضافه گویی را نمی پذیرد. ))

 

((·  عنوان انتخاب شده از لحاظ مفهوم غلط است چون خداوند آشکارا خطاب به پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید که تو و دیگران همه محکوم به مرگ هستید. پس قلب مرده و خاک شده که در قید حیات نباشد نه برایش تسلیت است و نه هم عزا داری. اینها همه ذهنیت های گمراه کننده و داخل شده از دیگر باور های دینی به اسلام می باشد. ))


January 25th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي